توضیحات
«یاغی» اثر یاشار کمال (۲۰۱۵- ۱۹۲۳) نویسنده اهل کردستان ترکیه است که در طول بیش از ۶۰ سال ۳۶ رمان نوشته است. کتاب حاضر ماجرای زندگی و مرگ راهزنی است که به گفته نویسنده یکی از برجستهترین چهرههای یاغیگری ترکیه بود. یکی از دوستان نویسنده، سرهنگی را که توانسته بود این راهزن معروف را بکشد، میشناسد و به او میگوید که آن افسر حاضر است خاطرات خود را درباره «ممد افه چاکرجالی» معروف، تمام و کمال تعریف کند. نویسنده کنجکاو برای شنیدن ماجراهای این سرهنگ بازنشسته به دهی که محل سکونت اوست میرود: «برای شنیدن و یادداشت خاطرات او به ده «سالملی» رفتم و مدت زیادی نیز آنجا ماندم. خاطرات تمامنشدنی سرهنگ «رشدی کباش» را از زبان خودش شنیدم و تمامی آنها را یادداشت کردم. سرهنگ رشدی کباش از یکطرف چاکرجالی را تعقیب کرده بود و از طرف دیگر دربارهی زندگی و تمامی علائق خاص او تحقیق دقیقی بهعمل آورده بود که در دوازده دفتر یادداشت همراهش بود. علاقهی من نسبت به افه بعد از شنیدن حرفها و خاطرات سرهنگ رشدی و نیز خواندن دفاتر یادداشت او دوچندان شد.» یاشار کمال در ۱۹۹۷ برای دفاع از صلح و حقوق بشر، موفق به دریافت جایزه صلح ناشران آلمانی شد. این نویسنده شهیر در سال ۲۰۰۸ جایزه بزرگ ادبیات ریاست جمهوری ترکیه را دریافت کرد که یکی از مهمترین جوایز ملی در ترکیه است و به هنرمندان ملی اعطا میشود. بخشی از کتاب: تشکیلات چاکرجالی انسجام و قدرت بیشتری یافته بود. جایجای محل اختفا، پول از هرطرف مثل باران میبارید. این سود و بهرهی درگیریهایی بود که در بالای کوهها صورت میگرفت و نصیب اربابها و اعیانها میشد. هر ارباب و اشرافیای که گروهودستهی پرقدرتی بالای کوه داشت، در شهر نیز صاحب توانایی زیادی میشد. در چادر کوچنشینها بودند. چاکرجالی اکنون دیگر به خود آمده بود. به شخصیت اصلی خود پی برده بود. مثل سنگ سفت و سنگین آسیا نشسته بود و لب از لب برنمیداشت. مشورت نمیکرد. «حاجی!» «بفرما افهی من.» «همهی کارها روبهراه است. مخفیگاههایمان بیعیبونقص هستند. حالا باید مخفی شویم!» درست است افهی من.» «بههیچوجه نباید با ژاندارم درگیر شویم.»