توضیحات
ایدریان جانستون و کترین مالابو از پیشرفت های جدید زیست شناسی مغز استفاده نموده اند تا بطور بنیانی تفکر دوباره ای دربارهی ذهنیت انجام دهند. موضوع اساسی ادعاهای مهم دربارهی هیجانات (بخصوص گناه و شگفت زدگی)، رابطهی ناآگاهی با مغز و وظیفه مندی متممی بین فلسفه و علم هستند.
«در حالی که علوم اعصاب با خوشحالی مرگ فلسفه و روانکاوی را اعلام میدارند، کتاب نفس و زندگی هیجانی حرکت متقابلی را به اجرا میگذارد. این کتاب بطور قطع از دیدگاه ماتریالیستی محضی نشان میدهد که چگونه، علوم مغزی نمی توانند فرآیند های ناآگاهی را که توسط فروید کشف شدند را شرح دهند و چگونه این فرایندها درتار عنکبوت پیش فرض های فلسفی خودشان گیر افتاده اند. زیر عنوان کتاب میتوانست این باشد، معرفی استدلالی به هر رابطه ای بین فلسفه، روانکاوی و علم اعصاب’ – به این علت است که باید توسط هر کسی در این رشته ها مطالعه شود.»
این کتاب از عقیدهی بارزی جریان پیدا کرده که یک فلسفهی ذهنیت به سادگی نمی تواند بدن را اغماض کند و باید با علوم زیست شناسی امروزی درگیر شود. عقیدهی مؤلفان که پیوند بین سوژه و بدن به بهترین وجهی در رابطه با احساسات نظریه پردازی میشود احتمالاً برای بعضی ها کمتر آشکار است، اما مطمئناً به همان اندازه صحیح است. لذا، جای تعجب نیست که کتاب آنها عمیقترین سؤالاتی را مورد بررسی قرار میدهد که در زمان ما علوم ذهنی با آنها مواجه هستند. کتاب مناظرات – حتی خشم – زیادی را بر خواهد انگیخت، با این وجود توجه ما را جلب سؤالات درستی میکند.