توضیحات
– دست خودم نیست داشی، از اون روزی که خودم رو شناختم همهاش دوست داشتم بین پسرها باشم و باهشون راحت باشم. برای راحت بودن هم هیچ راهی نیست جز شیطونی و پررویی و با همه دمخور بودن. تو چرا همیشه خودت رو از بقیه کنار میکشی؟
: منم از اون روزی که خودم رو شناختم عاشق پسرا بودم ولی با هر کس دمخور میشدم ناچار باید حرفهای چرندشو درباره دخترها و رابطه با دخترها تحمل میکردم. از طرفی، یا خودم هم باید اونطور رفتار میکردم و اونطور میگفتم یا این که به من شک میکردن. به خاطر همین بیخیال ملت شدم و سرم رو مشغول کار خودم کردم.